عروسی کردن
license
98
1667
100
معنی کلمه عروسی کردن
معنی واژه عروسی کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | marry, consummate, espouse, wedding | ||
عربی | تزوج، زوج، ناسب، صاهر، وحد، اتحد، الزواج | ||
مرتبط | ازدواج کردن، شوهر دادن، بپایان رساندن، انجام دادن، بوصال رسیدن، عقدکردن، نامزد کردن | ||
واژه | عروسی کردن | ||
معادل ابجد | 620 | ||
تعداد حروف | 9 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی عروسی کردن | ||
پخش صوت |
اروسی کردن - بیوگانی کردن
marry, consummate, espouse, wedding
تزوج، زوج، ناسب، صاهر، وحد، اتحد، الزواج
ازدواج کردن، شوهر دادن، بپایان رساندن، انجام دادن، بوصال رسیدن، عقدکردن، نامزد کردن