فوت کردن
licenseمعنی کلمه فوت کردن
معنی واژه فوت کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | die, insufflate, pass away, to die | ||
عربی | مات، تخمد، تحرق شوقا، أصبح لا مباليا، أصبح أقل تعرضا، مات من الجوع، موت | ||
مرتبط | مردن، تلف شدن، جان دادن، درگذشتن، بشکل حدیده یا قلاویز دراوردن، دمیدن، تلقین کردن، پیدرپی روح دمیدن در | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "فوت کردن" معمولاً برای اشاره به عمل فوت کردن (به معنای جان دادن یا مرگ) استفاده میشود. در فارسی نگارش صحیح و قواعدی برای استفاده از این کلمه وجود دارد. در زیر به برخی از این قواعد اشاره میکنم:
با رعایت این نکات، میتوان بهخوبی از کلمه "فوت کردن" در متنهای فارسی استفاده کرد. | ||
واژه | فوت کردن | ||
معادل ابجد | 760 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی فوت کردن | ||
پخش صوت |
درگذشتن - مردن - از دست رفتن کلمه "فوت کردن" معمولاً برای اشاره به عمل فوت کردن (به معنای جان دادن یا مرگ) استفاده میشود. در فارسی نگارش صحیح و قواعدی برای استفاده از این کلمه وجود دارد. در زیر به برخی از این قواعد اشاره میکنم: نحوهی برخورد با "فوت کردن": این عبارت بهطور خاص به معنای مرگ و از دنیا رفتن است. معمولاً در متون رسمی و ادبیات بهکار میرود. استفاده از زمانهای مناسب: در جملاتی که از "فوت کردن" استفاده میشود، باید توجه داشت که زمان فعل با مفهوم جمله همخوانی داشته باشد. مثلاً: پرهیز از استفاده غیررسمی: در محاورههای غیررسمی، معمولاً از اصطلاحات دیگری مانند "مردن" یا "از دنیا رفتن" استفاده میشود. "فوت کردن" بهطور عمده در متون رسمی و ادبی استفاده میشود. نکتههای نگارشی: در متنهای نوشتهشده، بهتر است که از "فوت کردن" با احترام و دقت استفاده شود، زیرا این کلمه با مفهوم حساس و عاطفی مرتبط است. با رعایت این نکات، میتوان بهخوبی از کلمه "فوت کردن" در متنهای فارسی استفاده کرد.
die, insufflate, pass away, to die
مات، تخمد، تحرق شوقا، أصبح لا مباليا، أصبح أقل تعرضا، مات من الجوع، موت
مردن، تلف شدن، جان دادن، درگذشتن، بشکل حدیده یا قلاویز دراوردن، دمیدن، تلقین کردن، پیدرپی روح دمیدن در