تقسیم کردن
license
98
1667
100
معنی کلمه تقسیم کردن
معنی واژه تقسیم کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | divide, distribute, apportion, intersect, partition, admeasure, administer, administrate, compartment, part | ||
عربی | قسم، فرق، تفرق، فصل، انقسم، تقاسم، وزع، حصص، شق الماء، تجزأ، وقع الشقاق، انشعب، قطع، انقسام، توزيع، حد فاصل، يقسم | ||
مرتبط | جدا کردن، قسمت کردن، پخش کردن، بخش کردن، مجزا کردن، توزیع کردن، تعمیم دادن، تخصیص دادن، از وسط قطع کردن، تقاطع کردن، جزء بندی کردن، تفکیک کردن، تقسیم به بخش های جزء کردن، تعیین حصه کردن، سهم دادن، اندازه گرفتن، اداره کردن، تهیه کردن، اجرا کردن، تصفیه کردن، وصی، وصایت کردن، نظارت کردن، جدا شدن، تفکیک شدن | ||
واژه | تقسیم کردن | ||
معادل ابجد | 884 | ||
تعداد حروف | 9 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی تقسیم کردن | ||
پخش صوت |
بخش کردن - بخشیدن
divide, distribute, apportion, intersect, partition, admeasure, administer, administrate, compartment, part
قسم، فرق، تفرق، فصل، انقسم، تقاسم، وزع، حصص، شق الماء، تجزأ، وقع الشقاق، انشعب، قطع، انقسام، توزيع، حد فاصل، يقسم
جدا کردن، قسمت کردن، پخش کردن، بخش کردن، مجزا کردن، توزیع کردن، تعمیم دادن، تخصیص دادن، از وسط قطع کردن، تقاطع کردن، جزء بندی کردن، تفکیک کردن، تقسیم به بخش های جزء کردن، تعیین حصه کردن، سهم دادن، اندازه گرفتن، اداره کردن، تهیه کردن، اجرا کردن، تصفیه کردن، وصی، وصایت کردن، نظارت کردن، جدا شدن، تفکیک شدن