به روایت مرحوم میرزا محمد اسماعیل دولابی در کتاب مصباح الهدی:
"قدر" یعنی اندازه. قدر، محاسبات انسان است، که بنا بر اختیاری که خدا به او داده، با خود فکر می کند که چه کنم یا چه نکنم. مثلا در اثر صدقه ای که می دهد ده سال به عمر او افزوده می گردد.
"قضا" مال خداست و حتمی است و کم و زیاد هم نمی شود. در قضا ثبت است که عمرت چقدر خواهد بود، و یا چه کاری خواهی کرد. اما انسان از آن خبر ندارد.
بنا بر برداشت بنده، قضا همان تقدیر یا سرنوشتی است که خدا برای انسان با توجه به علم بی منتهای خود به اعمالی که انسان اختیاری انجام خواهد داد، رقم می زند.
حال آن که اهل تقرب به قضا تن می دهند. یعنی راضی به رضای خدا هستند. و از قدر به قضا پناه می برندم.به عبارتی باید هرجا که از قدر خسته و عاجز شدی، اختیارت را به خدا بسپاری و به قضای الهی تن دهی و به خدا توکل کنی که راحتی در آن است. چنانکه امام حسین ع در گودال قتلگاه به خدا فرمودند:الهی رضا برضاک: خدایا به قضای تو رضایت دادم.
اما اگر بخواهیم منحصرا از اختیار انسان و رابطه اش با ارادهای ی خدا صحبت کنیم، باید بگوییم که اختیار انسان در طول اراده ی خدا قرار دارد و نه در عرض آن. طول یعنی امتداد. یعنی اراده ی ما دنباله و در امتداد اراده ی خداست. و اگر در عرض اراده ی خدا نیست، به دلیل این است که ما دنبال خدا هستیم و نه در کنار و موازی و در عرض خدا.