دو واژه ی «تسویّه» و «تصفیّه» به ترتیب از ریشه های «سوی» و «صفی» ماخوذ گشته اند. هریک از این واژگان ریشه در لغت عرب دارند و به دلایلی، وارد زبان فارسی شده اند.
دو کلمه ی «تسویه» و «تصفیه» ثلاثی مزیدی هستند که به باب تفعیل رفته اند. بدین شرح:
-
سوّی (ماضی) ، یُسَوّی (مضارع) ، سَوِّ (امر)، تَسویَّه (مصدر)
-
صَفّی (ماضی)، یُصَفّی (مضارع) ، صَفِّ (امر) ، تَصفیَّه (مصدر)
لازم به ذکر است که (ه) در مصادر این کلمات، به دلیل روان خوانی کلمه است. که در کلمات معتل ناقص (یعنی کلماتی که حرف سوم آنها از ریشه، حروف علّه «و - ا - ی» باشد) ، این قانون اعمال می شود و (ه) در آخر مصدر می آید.
اما معنای لغوی این لغات در فرهنگ لغت آذرتاش آذرنوش چنین نقل شده است:
-
تَسویّه : همواری، یکنواختی، تنظیم، سروسامان، تعدیل.
* اصطلاحات دیگر در این زمینه:
-عَلَی حَدٍّ سَوِیٍّ : به طور برابر.
-
فَضَّلَهُ عَلَی سِواهُ : او را بر دیگران ترجیح داد.
-
وَ سَوّی ذلک : و غیر از این.
-
سَواءً بِسَواءٍ : به تساوی.
-
سَواءَُ السَّبیل : راه راست.
- تَسویَّهٍ سِلمِیَّهٍ : حل و فصل مسالمت آمیز
-
تَصفیّه: پالایش، صاف سازی، روشن سازی ، اصلاح، ساماندهی، پاک سازی.
* اصطلاحات دیگر در این زمینه:
-
تَصفیّهُ الآثار : پاک سازی آثار.
-
تَصفیّهٌ جَسَدیَّهٌ : تصفیه حساب خونین.
-
تَصفیّهُ الحِسابات : تسویه حساب.
-
مَأمورُ التَّصفِیَّه : مدیر یا مامور تسویه.
-
مُصافاه : توافق.
-
اصطفاء : گزینش.
-
صافی النیَّه : با اخلاص.
-
صافی الحُمُولَه : ظرفیت خالی کشتی.
- صافی الارباح : سود خالص.