جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

leave  |

ترک کردن

معنی: ترک کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بهشتن . رها کردن . هشتن . واگذاشتن . یله کردن . بگذاشتن .بینداختن و گذشتن از چیزی . صرف نظر کردن از هر چه موجود است . (از یادداشت های دهخدا). هجران :
هر چیز که هست ترک می باید کرد
وز ترک اساس برگ می باید کرد.
خواجه عبداﷲ انصاری .
صورتگر زیبای چین ، گوصورت و رویش ببین
یا صورتی برکش چنین ، یا ترک کن صورتگری
سعدی
جمله مرغان ترک کرده جیک جیک
با سلیمان گشته افصح من اخیک .
مولوی .
یک دو روزِ چه که دنیا ساعتی است .
هر که ترکش کرد اندر راحتی است .
مولوی
یار جسمانی بود رویش چو مرگ
صحبتش شوم است باید کرد ترک .
مولوی
- ترک ِ آزار کردن ؛ نرنجاندن . آزار نرساندن . کسی را آزرده نکردن :
بگفت ای فلان ترک ِ آزار کن
یک امشب به نزد من افطار کن .
سعدی (بوستان ).
- ترک پارسائی کردن ؛ از زهد کناره گرفتن . بی پروائی کردن در ناشایستها.
- ترک ِ تصابی کردن ؛ دست بداشتن از لهو و لعب :
چندان که ملامت دیدی وغرامت کشیدی
ترک تصابی نکردی . (گلستان ).
- ترک ِ خطّ نفس کردن ؛ ترک ِ کامروائی . ترک هوی و هوس . دست برداشتن از لذّت نفسانی :
در نگارستان صورت ترک خط نفس کن
تا شوی در عالم تحقیق برخوردار دل .
سعدی (خواتیم )
- ترک ِ خدمت کردن ؛ دست کشیدن از خدمت . رها کردن وظیفه :
وگر ترک خدمت کند لشکری
شود شاه لشکرکش از وی بری .
(بوستان ).
- ترک ِ دنیا کردن ؛ دست از دنیا کشیدن . رهبانیت :
ترک دنیا هر که کرد از زهد خویش
پیش آمد پیش او دنیا و بیش .
مولوی .
- ترک ِ رضا کردن ؛ ایثار. از خودگذشتگی . ترک ِ علایق و هوی کردن . ترک کام کردن . ترک حظنفس کردن :
یار آن بود که صبر کند بر جفای یار
ترک ِ رضای خویش کند در رضای یار.
سعدی
- ترک ِ سفر کردن ؛ از رفتن به سفر چشم پوشیدن . خودداری ورزیدن از سفر :
پس از آن ترک ِسفر کنم و به دکانی بنشینم . (گلستان ).
- ترک صحبت کردن ؛ ترک یاری و مصاحبت کردن . ترک دوستی و معاشرت نمودن :
ما همانیم که بودیم و محبت باقی
ترک صحبت نکند دل که به مهر آکندند.
سعدی (خواتیم )
- ترک صفت کردن ؛ رها کردن نام و نشان . اعتنا نکردن به رنگ و صفت :
هر کس صفتی دارد و رنگی و نشانی
تو ترک صفت کن که ازین به صفتی نیست .
سعدی (طیبات )
- ترک ِ مبالغه کردن ؛ در کار و سخن زیاده روی نکردن . تلهوق . لهوقة. (منتهی الارب ).
- ترک ِ کام کردن ؛ ترک هوی و هوس کردن . از خودگذشتگی . دیگران را بر خود مقدم داشتن . از امیال خود دست کشیدن :
طریق کام بخشی چیست ترک کام خود کردن
کلاه سروری آنست کز این ترک بردوزی .
حافظ
- ترک محال کردن ؛ ترک کردن کاری که نتیجه ٔ آن محال و ناشدنی و ناممکن و ممتنع باشد. (از یادداشت های دهخدا)
- ترک ِ مستوری کردن ؛ از شرم و حیا دست بداشتن . آبروریزی :
هر که با مستان نشیند ترک مستوری کند
آبروی نیکنامان در خرابات آب جوست .
سعدی (طیبات ).
- ترک مناصحت کردن ؛ دست از نصیحت برداشتن . پند بازگرفتن : ترک مناصحت کردم و روی از مصاحبت بگردانیدم . (گلستان )
- ترک ِ نکاح کردن ؛ دست از مزاوجت بداشتن .
- || چون رهبانان از زناشوئی پرهیز کردن و خود را برای خدا وقف کردن . تَبَتﱡل :
|| انداختن . بینداختن چیزی را. || ماندن . بجای ماندن . || بریدن از کسی . || فراموش کردن . (ازیادداشت های دهخدا). و رجوع شود به : از دست نهادن . دست بازداشتن . سردادن . ول کردن .
... ادامه
833 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 894
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
leave | relinquish , give up , pull out , disuse , evacuate , abnegate , defect , desert , give over , throw over , expatriate , abandon
عربی
إجازة | هجر , عطلة , انصراف , تخلى عن , أذن , ترك , غادر , تخلى , ذهب , مضى , نسى , سافر , يترك
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "ترک کردن" به معنای رها کردن یا ترک نمودن چیزی به کار می‌رود. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت نکات نگارشی، به نکات زیر توجه کنید:

  1. ترکیب واژه‌ها: "ترک کردن" یک عبارت فعلی است که "ترک" (به معنی رها کردن یا عدم ادامه) و "کردن" (فعل کمکی) را در خود دارد.

  2. فعل مضارع و ماضی:

    • ماضی: ترک کرد
    • مضارع: ترک می‌کند
  3. جنس و نوع فعل: "ترک کردن" یک فعل transitive است، به این معنا که نیاز به مفعول دارد. به عنوان مثال:

    • او سیگار را ترک کرد.
    • من این عادت زشت را ترک می‌کنم.
  4. نکات نگارشی:

    • در نگارش، "ترک کردن" باید با فاصله از کلمات دیگر و با نگارش صحیح حروف باشد.
    • اگر در نوشتار خود از "ترک" به عنوان اسم استفاده می‌کنید، باید به تفاوت‌های معنایی آن توجه داشته باشید. به عنوان مثال: "او ترک وطن کرد."
  5. استفاده درست در جملات:

    • جملات مثبت: «او تصمیم به ترک تحصیل گرفت.»
    • جملات منفی: «من هرگز ترک دوستانم را نمی‌کنم.»
  6. تنوع معنایی: "ترک کردن" می‌تواند در زمینه‌های مختلف به کار رود، مانند ترک شغل، ترک عادت، ترک یک محل و غیره. بنابراین به زمینه/context آن توجه کنید.

با رعایت این نکات، می‌توانید از کلمه "ترک کردن" به نحو احسن استفاده نمایید.


واژگان مرتبط: گذاشتن، رها کردن، رفتن، رهسپار شدن، عزیمت کردن، چشم پوشیدن، ول کردن، منصرف شدن، دست برداشتن از، تسلیم کردن، بیرون آمدن، عازم شدن، ترک استعمال کردن، خالی کردن، تهی کردن، تخلیه مزاج کردن، محروم کردن، انکار کردن، بخود حرام کردن، کف نفس کردن، منکر شدن، مرتد شدن، معیوب ساختن، گریختن، دست کشیدن از، واگذار کردن، واگذاردن، از کشور خود راندن، تبعید کردن

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری