جعل کردن
licenseمعنی کلمه جعل کردن
معنی واژه جعل کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | counterfeit, concoct, dream up, feign, forge, invent, make up, manufacture, mint | ||
عربی | تزوير، شىء مزيف، مزور، زيف، زور، زور تزوير، تظاهر، مزيفة | ||
مرتبط | درست کردن، اختراع کردن، ترکیب کردن، پختن، گواریدن، از خود در آوردن، بطور واهی چیزی را ساختن، وانمود کردن، بخود بستن، ساختن، کوبیدن، اسناد ساختگی ساختن، اهنگری کردن، جلو رفتن، ابداع کردن، از پیش خود ساختن، چاپ زدن، جبران کردن، گریم کردن، خوشامد گویی کردن، تولید کردن، عمل اوردن، سکه زدن، ضرب کردن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "جعل کردن" به معنای ساختن یا جعل کردن چیزی به صورت غیرقانونی یا نادرست است. در زیر به برخی از نکات نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه اشاره میکنم:
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "جعل کردن" به درستی و به شکلی نگارشی مناسب استفاده کنید. | ||
واژه | جعل کردن | ||
معادل ابجد | 377 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
منبع | لغتنامه دهخدا | ||
نمایش تصویر | معنی جعل کردن | ||
پخش صوت |
جعل کردن . [ ج َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خبر دروغ اختراع کردن . (ناظم الاطباء). هر چیز ساختگی و نااصل را بجای اصل قرار دادن و اصلی جلوه دادن . رجوع به جعل (اصطلاح حقوق ) شود. کلمه "جعل کردن" به معنای ساختن یا جعل کردن چیزی به صورت غیرقانونی یا نادرست است. در زیر به برخی از نکات نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه اشاره میکنم: نحوه نوشتن: "جعل کردن" به صورت منفصل نوشته میشود و فعل "کردن" به آن متصل میشود. فعلسازی: "جعل" به عنوان یک اسم است و "کردن" فعل دارد که به آن معنای انجام فعل را میدهد. به عبارت دیگر، عبارت "جعل کردن" نشاندهنده انجام عمل جعل است. مناسبتهای استفاده: صرف فعل: بسته به زمان یا شخص، میتوانید فعل "کردن" را صرف کنید؛ به عنوان مثال: استفاده از حروف اضافه: این کلمه اغلب با حروف اضافه مناسب به کار میرود، مثلاً: با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "جعل کردن" به درستی و به شکلی نگارشی مناسب استفاده کنید.
counterfeit, concoct, dream up, feign, forge, invent, make up, manufacture, mint
تزوير، شىء مزيف، مزور، زيف، زور، زور تزوير، تظاهر، مزيفة
درست کردن، اختراع کردن، ترکیب کردن، پختن، گواریدن، از خود در آوردن، بطور واهی چیزی را ساختن، وانمود کردن، بخود بستن، ساختن، کوبیدن، اسناد ساختگی ساختن، اهنگری کردن، جلو رفتن، ابداع کردن، از پیش خود ساختن، چاپ زدن، جبران کردن، گریم کردن، خوشامد گویی کردن، تولید کردن، عمل اوردن، سکه زدن، ضرب کردن