جنگ کردن
licenseمعنی کلمه جنگ کردن
معنی واژه جنگ کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | war, fight, fray, battle | ||
عربی | حرب، عداء، وغى، خصام، حارب، قاتل، صارع | ||
مرتبط | دشمنی کردن، کشمکش کردن، عداوت کردن، جنگیدن، مبارزه کردن، نزاع کردن، نبرد کردن، فرسوده شدن، ترساندن، هراسانیدن، ساییدن، فاقدنیرو کردن | ||
واژه | جنگ کردن | ||
معادل ابجد | 347 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
منبع | لغتنامه دهخدا | ||
نمایش تصویر | معنی جنگ کردن | ||
پخش صوت |
جنگ کردن . [ ج َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نبرد کردن . رزم کردن . پیکار کردن ، زدوخورد کردن . (فرهنگ فارسی معین ).
war, fight, fray, battle
حرب، عداء، وغى، خصام، حارب، قاتل، صارع
دشمنی کردن، کشمکش کردن، عداوت کردن، جنگیدن، مبارزه کردن، نزاع کردن، نبرد کردن، فرسوده شدن، ترساندن، هراسانیدن، ساییدن، فاقدنیرو کردن