جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

tame  |

راه کردن

معنی: راه کردن . [ ک َ دَ ](مص مرکب ) طی طریق کردن . راه پیمودن . راه بریدن . قطع راه کردن . (یادداشت مؤلف ). راه رفتن :
من رهی پیر و سست پیمایم
نتوان راه کرد بی پالاد.
فرالاوی .
|| سفر کردن . (یادداشت مؤلف ). کنایه از راه سر کردن و این حذف بالمجاز است . (بهار عجم ) (آنندراج ) (ارمغان آصفی ). راه جایی گرفتن :
پس آنگه گفت بامن کاین زمستان
بباش اینجا مکن راه خراسان .
(ویس و رامین ).
بتاج قیصر و تخت شهنشاه
که گر شیرین بدین کشور کند راه
بگردن برنهم مشکین رسن را
برآویزم ز جورت خویشتن را.
نظامی .
شفیق وی را گفت راه بسطام کن تا آن را زیارت کنی . (تذکرة الاولیاء عطار). || یافتن راه . پدید آوردن راه . جستن راه . مفر جستن . راه بیرون شدن کردن : آخر کشتی وجود و کالبد مادرین گرداب افتاده است . چندین جهدی بکنیم که یک طرف راه کنیم و بیرون رویم پیش از آنکه غرقه شود این کشتی وجود. (کتاب المعارف ). || رخنه کردن . (یادداشت مؤلف ). نفوذ کردن (فرهنگ نظام ) :
واندر آماجگاه راه کند
تیر او اندر آهنین دیوار.
فرخی .
کوز گردد بر سپهر از عشق او هر ماه ، ماه
خون دل هر شب کند زی چشم من صد راه ، راه .
قطران .
- امثال :
موش باطاق من راه کرده بود و من خبر نداشتم . (از فرهنگ نظام ).
|| راه را برای خود باز کردن . (فرهنگ نظام ). راه باز کردن . راه دادن : علی زمین بوسه داد و برخاست و هم از آن جانب باغ که آمده بود راه کردند مرتبه داران برفت . (تاریخ بیهقی ). || متوجه کردن . روانه ساختن . روانه کردن . برفتن داشتن :
چو خواهی که داردت پیروز بخت
جهاندار با لشکر و تاج و تخت
ز چیز کسان دست کوتاه کن
روان را سوی راستی راه کن .
فردوسی .
|| جاری ساختن . روان کردن :
به جوی و به رود آب را راه کرد
به فر کیی رنج کوتاه کرد.
فردوسی .
|| ساختن راه . درست کردن راه . بنیان نهادن راه .
... ادامه
451 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 480
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
tame | walk
عربی
أليف | مروض , داجن , مذلل , غير ممتع , خالي من النكهة , وديع , كبح , دجن , طوع , روض , قهر , ذلل , تملك نفسه , لين الطبع , أنس

واژگان مرتبط: راه کردن

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری