رسم کردن
licenseمعنی کلمه رسم کردن
معنی واژه رسم کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | draw, trace, depict, plot | ||
عربی | رسم، سحب، عقد، لفت الانتباه، تلقى، استهوى، خسر، ربح، استل، جرى سحب يانصيب، أزاح، انتزع، تقاضى، لوى القوس، أطلق، استنتج، طول معدنا، تقدم تدريجيا، إجتذب المشاهدين، حرر وصية، تعادل، جر، الجزء المرن، شىء جذاب، مباراة يتعادل فيها فريقان، ورقة لعب، يرسم | ||
مرتبط | کشیدن، بیرون کشیدن، طراحی کردن، نزدیک کردن، طرح کردن، دنبال کردن، ردیابی کردن، ترسیم کردن، ضبط کردن، شرح دادن، نمایش دادن، مجسم کردن، نقش کردن، منقوش کردن، طرح ریزی کردن، نقشه کشیدن، توطئه چیدن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "رسم کردن" یک ترکیب فعلی در زبان فارسی است که به معنای ترسیم یا به تصویر کشیدن چیزی به کار میرود. در اینجا به برخی از قواعد فارسی و نگارشی مرتبط با این ترکیب میپردازیم: 1. شکل نوشتاری:
2. استفاده در جملات:
3. تصریف:
4. مصدر:
5. کاربردهای مختلف:
6. جایگاه در متن:
7. استفاده از افعال مترادف:
با رعایت این قواعد میتوانید از ترکیب "رسم کردن" به درستی استفاده کنید و نگارش خود را بهبود بخشید. | ||
واژه | رسم کردن | ||
معادل ابجد | 574 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
منبع | لغتنامه دهخدا | ||
نمایش تصویر | معنی رسم کردن | ||
پخش صوت |
رسم کردن . [ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نوشتن و رقم کردن . (ناظم الاطباء). نوشتن . (یادداشت مؤلف ): بر او صد دینار رسم کردند؛ یعنی نوشتند. (یادداشت مؤلف ). || نشان نمودن . || نقشه کشیدن . (ناظم الاطباء). ترسیم کردن . کشیدن . (یادداشت مؤلف ). || نقش نمودن . (ناظم الاطباء). || رسم نهادن . معمول ساختن . (یادداشت مؤلف ). متداول کردن . || ستودن . (یادداشت مؤلف ). کلمه "رسم کردن" یک ترکیب فعلی در زبان فارسی است که به معنای ترسیم یا به تصویر کشیدن چیزی به کار میرود. در اینجا به برخی از قواعد فارسی و نگارشی مرتبط با این ترکیب میپردازیم: با رعایت این قواعد میتوانید از ترکیب "رسم کردن" به درستی استفاده کنید و نگارش خود را بهبود بخشید.
draw, trace, depict, plot
رسم، سحب، عقد، لفت الانتباه، تلقى، استهوى، خسر، ربح، استل، جرى سحب يانصيب، أزاح، انتزع، تقاضى، لوى القوس، أطلق، استنتج، طول معدنا، تقدم تدريجيا، إجتذب المشاهدين، حرر وصية، تعادل، جر، الجزء المرن، شىء جذاب، مباراة يتعادل فيها فريقان، ورقة لعب، يرسم
کشیدن، بیرون کشیدن، طراحی کردن، نزدیک کردن، طرح کردن، دنبال کردن، ردیابی کردن، ترسیم کردن، ضبط کردن، شرح دادن، نمایش دادن، مجسم کردن، نقش کردن، منقوش کردن، طرح ریزی کردن، نقشه کشیدن، توطئه چیدن1. شکل نوشتاری:
2. استفاده در جملات:
3. تصریف:
4. مصدر:
5. کاربردهای مختلف:
6. جایگاه در متن:
7. استفاده از افعال مترادف: