فصل کردن
licenseمعنی کلمه فصل کردن
معنی واژه فصل کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | season | ||
عربی | الموسم، موسم، فصل، الفصل، فترة، أوان، زمن، تبل الطعام، جفف، حسن، أنضج، جف | ||
واژه | فصل کردن | ||
معادل ابجد | 474 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
منبع | لغتنامه دهخدا | ||
نمایش تصویر | معنی فصل کردن | ||
پخش صوت |
فصل کردن . [ ف َ ک َدَ ] (مص مرکب ) جدا کردن . ضد وصل کردن :
ما برای وصل کردن آمدیم
نی برای فصل کردن آمدیم .
مولوی .
|| سرانجام دادن و تمام کردن کاری : ما را دل از بنها فارغ می باید که باشد که ایشان را بس خطری نیست . کار ایشان را فصل توان کرد. (تاریخ بیهقی ).
season
الموسم، موسم، فصل، الفصل، فترة، أوان، زمن، تبل الطعام، جفف، حسن، أنضج، جف