جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

یار کردن

معنی: یار کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) همراه کردن . قرین کردن . موافق کردن . یکدل کردن . همداستانی کردن . اصحاب : جهودان بر وی [ عیسی ] گرد آمدند و تدبیر کشتن او کردند و این هردوس الاصغر را با خویشتن یار کردند. (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).
چو مهتر شدی کار هشیار کن
ندانی تو داننده را یار کن .
فردوسی .
چو لشکرش رفتی به جایی به جنگ
خردیار کردی و رای و درنگ .
فردوسی .
فرنگیس را نیز کردند یار
نهانی بر او برنهادند بار.
فردوسی .
و سپاه سیستان با خود یار کرد و به حرب خوارج بیرون شد. (تاریخ سیستان ).
با قلم چونکه تیغ یار کنی
در نمانی ز ملک هفت اقلیم .
ابوحنیفه ٔ اسکافی .
مرد در این راه تنگ پی نبرد
گرنه خرد را دلیل و یارکند.
ناصرخسرو.
روی سرخی مادرش طلبد
آنکه با اوش یار خواهد کرد.
سنایی .
دولت عشق یار خاقانیست
توهمه دولتی که یارکنی .
خاقانی .
نسیمی از عنایت یار اوکن
ز فیضت قطره ای همراه او کن .
نظامی .
عقل را با عقل دیگر یار کن
امرهم شوری بخوان و کارکن .
مولوی .
گویی دواج روح که در کالبد دمید
یا عقل ارجمند که با روح یار کرد.
سعدی .
|| چیزی را به چیزی منضم کردن . توأم کردن . مع کردن . ضم کردن . چیزی را به چیزی آمیختن و مخلوط گردانیدن : پس اگر از بهر آب زرد خورند (مازریون را) با او بیخ سوسن آسمانگون یار باید کرد. (الابنیه عن حقایق الادویه ). با این شراب ... تخم خرفه و طباشیر کنند. (ذخیره ٔخوارزمشاهی ). و اگر قطران و ترمس وسعتر با این داروها یار کنند صواب باشد. (ذخیره ٔخوارزمشاهی ). و اگر اندکی عسل بلادر با وی یار کنند قوی تر بود. (ذخیره ٔخوارزمشاهی ). و اگر انگبین یا مویز یار کنند گرم تر باشد. (ذخیره ٔخوارزمشاهی ). و یک من شکر برافکنند و بقوام آرند و اگر ماده سخت تیز و گرم باشد قدری پوست خشخاش با تخم یارکنند. (ذخیره ٔخوارزمشاهی ). و کمان وی (کیومرث ) چوبین بود بی استخوان ... پس تیر اندازی به بهرام گور رسید بهرام کمان را با استخوان یارکرد و بر تیر چهارپر نهاد. (نوروزنامه ). و چون برگرفتمی قدری آرد و روغن با آن یارکردمی و کلیچه پختمی . (سندبادنامه ص 209). در خرقه بست (بربطی چند) و پاره ای حلوا با آن یار کرد و بدان جوان فرستاد. (تذکرةالاولیاء).
بر من بیمار شیرین گشت معجون اجل
ز آنکه عشقت چاشنی خویش با آن یارکرد.
میرخسرو (از آنندراج ).
|| یار گرفتن :
طعنه زنی که یار کنم دیگر
طعنه مزن که من نکنم باور.
مسعودسعد.
... ادامه
479 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب:
مختصات: (کَ دَ) (مص م .)
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 485
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
عربی
مساعدة | مساعد , نجدة , معاون , خادمة , مصدر عون , حصة من الطعام , خدمات , ساعد , مد , عاون , عزز , نقذ , قوى , ساعد شخص على النزول , ناصر , يساعد
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "یار کردن" در زبان فارسی به معنای دوستیابی یا رابطه نزدیک برقرار کردن با دیگران است. برای استفاده صحیح از این اصطلاح و نگارش آن، می‌توان به نکات زیر توجه کرد:

  1. نحو و ساختار جمله:

    • "یار کردن" معمولاً به عنوان یک فعل ترکیبی به کار می‌رود. به عنوان مثال: «او دوست جدیدی را یار کرد.»
    • می‌توان به صورت سوالی هم استفاده کرد: «چگونه می‌توانیم با هم یار کنیم؟»
  2. استفاده در متون مختلف:

    • در متون ادبی و شعر می‌توان از "یار کردن" به عنوان یک مفهوم عاطفی و معنوی استفاده کرد. به عنوان مثال: «دل در انتظار یار کردن است.»
  3. فعل متعارف:

    • در مکالمات رسمی و غیررسمی، بسته به جایگاه و موقعیت اجتماعی، این اصطلاح ممکن است در یک بستر خاص معنای متفاوتی پیدا کند. به عنوان مثال، در یک جمع دوستانه کاربردی راحت‌تر و غیررسمی‌تر دارد.
  4. نگارش صحیح:

    • توجه داشته باشید که نوشتن کلمات و جملات باید با القای معنی درست و واضح انجام شود. یعنی از جملات پر پیچیدگی که ممکن است مفهوم را مبهم کنند پرهیز کنید.
  5. پیشوند و پسوند:
    • می‌توانید با افزودن پسوندها یا پیشوندها معنای این کلمه را تغییر دهید. برای مثال: «یار شدم» یا «یاران» که هریک به نوعی به مفهوم دوستی یا نزدیکی اشاره دارد.

همچنین، می‌توانید بسته به زمینه و سبک نوشتار، جملات و مثال‌های مختلفی ارائه دهید که بیانگر کاربرد صحیح و زیبا از "یار کردن" باشد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

۱. او در تلاش است تا با مهارت‌های خود بتواند دوستان جدیدی یار کند.
۲. معلم به دانش‌آموزان آموزش داد که چگونه می‌توانند در گروه‌های کوچک یکدیگر را یار کنند.
۳. در این جشنواره فرهنگی، هنرمندان برای یار کردن مردم با هنرهای مختلف گرد هم آمده‌اند.


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری