نقل کردن
license
98
1667
100
معنی کلمه نقل کردن
معنی واژه نقل کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | convey, account, quote, relate, transcribe, tell | ||
عربی | نقل، أبلغ، وصل، سرق، نقل ملكية | ||
مرتبط | رساندن، بردن، حمل کردن، حساب کردن، شمردن، محاسبه نمودن، حساب پس دادن، دانستن، نقل قول کردن، مظنه دادن، ایراد کردن، نقل بیان کردن، باز گو کردن، گزارش دادن، شرح دادن، گفتن، رونوشت برداشتن، رونویسی کردن، اوانویسی کردن، رونویس کردن، تعریف کردن، بیان کردن، فاش کردن، تشخیص دادن | ||
واژه | نقل کردن | ||
معادل ابجد | 454 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی نقل کردن | ||
پخش صوت |
بازگفتن - بازگوکردن
convey, account, quote, relate, transcribe, tell
نقل، أبلغ، وصل، سرق، نقل ملكية
رساندن، بردن، حمل کردن، حساب کردن، شمردن، محاسبه نمودن، حساب پس دادن، دانستن، نقل قول کردن، مظنه دادن، ایراد کردن، نقل بیان کردن، باز گو کردن، گزارش دادن، شرح دادن، گفتن، رونوشت برداشتن، رونویسی کردن، اوانویسی کردن، رونویس کردن، تعریف کردن، بیان کردن، فاش کردن، تشخیص دادن